آفريننده گنجينه اسرار كلام الله

پدیدآورعبدالله امینی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 861 بازدید
آفريننده گنجينه اسرار كلام الله

عبد‌اللّه اميني
ولادت

اديب، فقيه، محدّث، مفسّر كبير و عالم عارف شيخ ميرزا محمّد مشهدي بن محمّد‌رضا بن اسماعيل بن جمال‌الدين قمّي در حدود سال 1050، به دنيا آمد و در حدود 1135 وفات يافت.
وي از محدّثان قرن يازدهم به شمار مي‌رود و به احتمال قريب به يقين، تا ربع اوّل قرن دوازدهم مي‌زيسته است. 1
استاد محمّد رضا جلالي ـ در اين باره ـ مي‌گويد:‌
هيچ‌يك از شرح حال نگاران، تاريخ ولادت و وفات وي را ذكر نكرده‌اند، ولي به احتمال بسيار وي در سال 1050،‌به دنيا آمده است،‌زيرا شرح منظومه‌ي «انجاح‌المطالب» را ـ‌كه‌در‌1075‌هـ.ق نوشته‌ـ در 1090، به فرزندش (اسماعيل) ياد داده است؛ و مي‌بايست لااقل پانزده سال از عمر فرزندش گذشته باشد، تا بتواند اين علوم را بياموزد؛ بنابراين مي‌توان گفت:‌فرزندش در سال 1075 به دنيا آمده است؛ و اگر پدر را در هنگام ولادت فرزند، دست‌كم بيست‌و پنج ساله بدانيم، بايد گفت او در سال 1050 به دنيا آمده است. 2

نام نويسنده

نام وي ـ آن‌گونه كه در برخي تأليفات خويش مي‌نگارد ـ ميرزا محمّد است.3
علاّمه‌ي مجلسي و آقا جمال الدّين خوانساري نيز ـ در تقريظي كه بر تفسير وي نگاشته‌اند‌ـ و كساني ديگر ـ كه شرح حال وي را نوشته‌اند ـ همچون شيخ حرّ عاملي (امل‌الآمل، 2/272) وافندي (رياض‌العلماء) و نويسنده‌ي روضات الجنّات (7/110) و محقّق نوري (الفيض القدسي در بحارالانوار، 102/100) و شيخ عبّاس قمي (فوائد‌الرضوية/618) و سيّد محسن امين (اعيان‌الشيعه،9/408) و آغا بزرگ تهراني (الذريعه،18/152 و3/429) و نيز بغدادي (ايضاح المكنون،2/315) او را به همين نام (ميرزا محمّد) ياد كرده‌اند؛ گو اين‌كه سيّد محسن امين در ابتدا از وي به «محمّد‌رضا» نام برده، ولي در پايان گفته‌ي خويش، تصريح مي‌كند: ظاهراً نام او «محمّد» است.4

القاب نويسنده

الف) مشهدي

نويسنده در مقدّمه‌اي كه بر تفسير خود نگاشته، خود را به «مشهدي» توصيف مي‌كند و مي‌گويد:‌ميرزا محمّد مشهدي.5 پدر وي (محمّدرضا) نيز به مشهدي معروف است، زيرا هر دو در همان‌جا به دنيا آمده و باليده‌اند. اين خانواده در مشهد سكونت داشته، از اين‌رو به «مشهدي» اشتهار يافته‌اند. بي‌ترديد حيات و فعاليّت علمي ميرزا محمّد درمشهد سپري شده، بيش‌ترين آثار وي در آن سامان به رشته‌ي تحرير در‌آمده است. وي خود را «مشهدي مولداً و مسكناً» مي‌نامد.6

ب)‌قمي

امّا گاه به لقب «قمّي» از وي ياد كرده‌اند، هم‌چنان‌كه او خود را در كتاب «انجاح‌المطالب» و «كاشف‌الغمّه» اين گونه توصيف مي‌كند: «محمّدبن رضا‌القمّي». در كتاب‌هاي ديگري وي، خود را به «محمّدبن محمّدرضا بن اسماعيل بن جمال‌الدّين القمي» معرفي مي‌كند.
روشن است، از آن‌رو كه نياكان وي از ديار قم بوده‌اند، نويسنده و پدرش را قمّي، ناميده‌اند. ميرزا محمّد مشهدي گاه به صراحت اين مطلب را ذكر مي‌كند و مي‌گويد:‌«القمّي اصلاً». ممكن است پدر وي، مولا محمّدرضا، از قم به مشهد مهاجرت كرده باشد،از اين‌رو به آن دو ـ افزون بر قمي ـ مشهدي گفته‌اند؛بنابراين سيّد محسن امين در ابتدا از وي به قمّي ياد كرده، ولي در پايان مي‌گويد:‌قمي‌الاصل بوده، در مشهد به دنيا آمده و مسكن گزيده است.7

ج) خيّاط

در وقف‌نامه‌ي تفسير فارسي وي، با نام «تبيان سليماني» ـ كه در كتاب‌خانه‌ي رضوي مشهد نگهداري مي‌شود ـ و توسط دختر آن مرحوم اهدا شده، آمده است:‌
«مرحوم مولانا ميرزا محمّد، مشهور به خيّاط، مؤلف اين كتاب».

د) ميرزا

از او با اين لقب بسيار ياد كرده‌اند، و او از خود بدين لقب، بسيار نام برده‌است؛ حتّي علاّمه‌ي مجلسي و آقا جمال الدّين خوانساري ـ در تقريظ خود بر تفسير وي ـ او را به اين لقب ذكر كرده‌اند.
اين كلمه فارسي است و گاه به كساني گفته مي‌شود كه مادرشان، سيّده باشد؛ گاه نيز به اميرزادگان و فرزندان اشراف، ميرزا گفته‌اند، گو اين‌كه به كاتبان و نويسندگانِ اميران نيز گفته شده است. در هر صورت از كساني كه داراي دانش بسيار و اخلاقي بزرگ منشانه ـ هم‌چون ميرزا محمّد ـ بوده‌اند، به ميرزا ياد كرده‌اند.

هـ) سنابادي

شيخ آغا بزرگ تهراني مي‌گويد:
‌شيخ لطف‌اللّه او را بدين لقب ياد كرده است. ميرزا محمّد مشهدي نسخه‌اي از «شرح شواهد ابن‌الناظم» را براي شيخ لطف‌اللّه تصحيح كرده و آن را با نسخه‌اي به خطّ مؤلف مقابله نموده، و در پايان آن نوشته است:‌
«در پانزدهم ماه رمضان 1087 از تصحيح فارغ شدم». وي اين نسخه را به شيخ لطف‌اللّه بخشيده، او نيز در آخر كتاب ـ با خط زيباي ثلث ـ نوشته است:‌
«هو حسبي و كفي. هذا ممّا وَهَبَه لي المولي الفاضل الكامل العلاّمه الفهّامة المؤيّدالمسدّد مولانا محمّد المشهدي السنابادي دام عزّه و بقاؤه، و أنا داعيه … لطف‌اللّه». اين نسخه نزد سيّد محمّد جزائري است. 8
شايسته‌ي ياد‌آوري است:‌اين نويسنده، هم‌نامي با اسم «ميرمحمّد‌مشهدي» (معز‌الدّين امير محمّد بن ابي‌الحسن الموسوي المشهدي) دارد، كه نبايد با وي اشتباه شود. شرح حال «مير محمّد مشهدي» در الذريعه (24/60) آمده است.

پدر

ميرزا محمّد در بسياري از كتب ـ از جمله تفسير خود ـ پدر را با نام «محمّدرضا» ياد مي‌كند. شرح‌حال‌نگاران نيز پدر وي را با همين نام مي‌شناسند، ولي در برخي از آثار ميرزا محمّد ـ هم‌چون انجاح المطالب و كاشف‌الغمّه ـ نام پدرش، «رضا» آمده است.
نويسنده‌ي امل الآمل و فوائد‌الرضويه نام پدر وي را رضا نوشته‌اند،9 ولي نويسنده‌ي كتاب اخير نام پدر را تصحيح كرده و «محمّد‌رضا» مي‌نويسد. 10 نويسنده‌ي امل‌الآمل از آن‌رو نام پدر را، رضا نوشته، چون كتاب ديگري جز «انجاح‌المطالب» را نديده است؛ و پيش‌تر گفتيم نام پدر ميرزا‌محمّد در اين كتاب «رضا» است.
پدر ميرزا محمّد، شاگرد شيخ بهايي است. ملاّ‌عبداللّه افندي، در شرح حال شيخ منتجب‌الدّين رازي مي‌نويسد:
‌نسخه‌اي از كتاب «الفهرست» را به خطّ يكي از فضلا ـ گويا مولي محمّدرضا مشهدي‌ـ كه شاگرد شيخ‌بهايي است، در تبريز ديدم.
اين مطلب در روضات‌الجنّات‌نيز نقل شده است. 11
شيخ آغا‌بزرگ تهراني در اَعلام قرن يازدهم از وي چنين ياد مي‌كند:‌محمّدرضا مشهدي، از شاگردان شيخ‌بهايي (م1030) است.
در «مصفّي‌المقال» آمده است:‌
مولي محمّدرضا مشهدي از شاگردان شيخ بهايي است و نسخه‌اي از «فهرست‌منتجب‌الدين» را از روي نسخه‌اي كه به خطّ پدر شيخ‌بهايي و با حواشي شيخ‌بهايي بوده، نوشته است. 12
استاد محمّدرضا حسيني ـ پس از ذكر مطالب فوق ـ مي‌افزايد:‌
سيّد عبدالعزيز طباطبايي نسخه‌اي از «خلاصة‌الاقوال في‌الرجال» علاّمه‌ي حلّي را ديده است كه مولي محمّدرضا مشهدي آن را دوبار براي شيخ‌بهايي خوانده، شيخ‌بهايي در آن كتاب به او اجازه‌اي داده و نوشته است:‌
أمّا بعد‌الحمد والصّلاة… فقداسْتخرتُ اللّه سبحانه، و‌أجزتُ الأخ الأعز‌الفاضل التقي‌الذكي‌الزكي تاج‌الأتقياء‌و‌خلاصة الفضلاء مولانا محمّدرضا‌المشهدي‌الخادم ـ‌أدام‌اللّه‌تعالي فضائله‌ـ أنْ يروي عنّي هذا‌الكتاب‌الشريف بسندي‌المتّصل إلي مؤلّفه شيخنا‌الأعظم آية‌اللّه العلاّمه ـ أحلّه‌اللّه دارالكرامة‌ـ و ذلك بعد ما صرف ـ سلّمه‌اللّه ـ جملةً من‌الايّام في تصحيحه و اسْتكشاف مبهماته و تحقيق مستوراته. و كذلك أجزتُ‌له‌مُدَّتْ أيّام إفضاله ـ أن يروي كتاب‌الفهرست لشيخ‌الطائفة و سراج‌الاُمّة ـ قدس‌‌سرّه؛ و كتاب الرجال للشيخ‌الأفضل ثقة‌الدين الحسن بن داود ـ طاب ثراه؛ و فهرست‌النجاشي‌ـ رحمه‌اللّه، بطرقي المتّصلة بهم. فَلْيَرْوِ ذلك لمَن شاء و أحبَّ و‌المأمول أنْ لاينساني مِنْ صالح‌الدعوات في مظانّ الإنابة.
حرّره‌الفقير الي‌اللّه تعالي محمّد المشتهر ببهاءالدين العاملي في قم المحروسة، سنة‌ألف‌و‌ستُّ، حامداً مصلّياً مسلّماً. و قد قرأ عليَّ الأخ الأعز‌الفاضل‌المشاراليه هذا‌الكتاب مرّةً‌ثانيةً، و كان الفراغ مِن قراءته في العشرالثالث من‌الشهر‌الثاني مِن‌السنة السادسة عشر بعد الألف.
تاريخ اين نسخه،هيجده‌ي رجب1006هـ.ق است و‌ثابت مي‌كند:‌پدر ميرزا از ياران و شاگردان شيخ بهايي بوده، در آن زمان در شهر مشهد مي‌زيسته وخادم آستان قدس رضوي بوده است.
شيخ‌بهايي چنان به مولي محمّدرضا (پدر ميرزا‌محمّد) علاقه‌مند بوده كه از وي به:‌برادر عزيز، فاضل متّقي، پاك و وارسته، تاج پرهيزگاران و خلاصه‌ي فضلا ياد مي‌كند.
مولي محمدرضا مي‌بايست بسيار عالم و فاضل باشد كه افزون بر قرائت كتاب «خلاصة‌الأقوال» براي شيخ‌بهايي، از او اجازه‌ي روايت اين كتاب و ديگر كتب رجالي را دريافت كند.13

برادر و فرزندان

همان‌گونه كه پيش‌تر اشاره شد وقف‌نامه‌ي تفسير فارسي وي (تبيان سليماني) توسط دخترش نوشته شده، قطعاً يكي از اولاد ذكور او (اسماعيل) نزد پدر درس خوانده است. از اين رو معلوم مي‌شود فرزندان ميرزا محمّد، اهل فضل و دانش بوده‌اند. جالب است كه از ميان فرزندان ميرزا محمّد، دخترش تفسير پدر را وقف كرده، وقف‌نامه‌ي آن را نيز نوشته است. معمولاً اين‌گونه امور به دست پسران، آن هم ارشد و اصلح و اعلم آن‌ها صورت مي‌گيرد. اين عمل ثابت مي‌كند دختر ميرزا‌محمّد، نه‌تنها از فضل و دانش بهره‌مند بوده، بلكه بر برادران برتري و تفوّق داشته است. به‌هر روي فرزندان وي عبارتند از:‌

1. اسماعيل

اين شخص هماني است كه پدر، شرح منظومه‌ي صرفي با نام «فوائد‌الشارحه» را براي او نوشته است. اسماعيل اين منظومه را نزد پدر ـ در سال 1090 ـ آموخته است.

2. محمّدرضا

در كتابخانه‌ي ملك تهران، نسخه‌اي فارسي به شماره‌ي 792 است كه در برگيرنده‌ي رساله‌اي با نام «ترجمه‌ي حديث‌الغمامة والوسادة» است. در آغاز‌اين رساله آمده است:
‌اين رساله مشتمل بر دو حديث است كه دلالت بر فضل سيّد‌اسماعيل حميري و شرح قصيده‌ي وي دارد. مترجم اين قصيده ـ كه آن را به‌صورت مختصر توضيح داده ـ خادم دوست‌داران علي‌بن ابي‌طالب(ع) محمّدرضا‌بن ميرزا محمّدبن محمّدرضا بن اسماعيل قمي الأصل و مشهدي المولد و المسكن است. (با تصرّف)
تاريخ اين رساله جمادي‌الآخر سال 1123هـ.ق. است.14
شيخ آغا بزرگ تهراني در طبقات مي‌گويد:
‌وي در مشهد رضوي و در1135 هـ.ق. مدرّس بوده، سيّد شمس‌الدين محمّد رضوي در كتاب «وسيلة‌الرضوان» شماري از كرامات وي را ذكر مي‌كند و او را به «فضائل مآب علايي» مي‌ستايد. ظاهراً وي در آستان قدس ضوي نايب سركشيك بوده است.15

3. ميرزا محمّدابراهيم

شيخ‌آغا بزرگ تهراني در طبقات مي‌گويد:
‌ميرزا محمّد‌ابراهيم بن ميرزا محمّد مشهدي، نسخه‌اي از «رجال‌الكبير» ميرزا استر‌آبادي را در سال 1138مالك بوده، آن را تصحيح و مقابله كرده است.16
استاد محمّدرضا حسيني مي‌گويد:
در نسخه‌اي از «كنزالدقايق»، كه به شماره‌ي 1054 در كتابخانه‌ي آيت‌اللّه مرعشي نجفي موجود است، درحاشيه‌ي صفحه‌ي چهار،تعليقه‌اي منقول از رجال استرآبادي ديدم كه از آنِ ميرزا محمّد‌ابراهيم است.17

4. دختر ميرزا محمّد

پيش‌تر گفتيم وي قسمتي از تفسير فارسي پدر را با نام «تبيان سليماني»،‌براي ساكنان مشهد مقدس رضوي وقف كرده، تاريخ 1111 هـ.ق. بر آن مكتوب است. شماره‌ي اين نسخه در كتابخانه‌ي آستان قدس رضوي، 9439 است. اين نسخه، ربع سوم تفسير وي است.18

5. برادر ميرزا محمّد

وي محمّد‌صالح نام داشته، شيخ آغا‌بزرگ تهراني درباره‌ي وي مي‌گويد:‌
مولي محمّد‌صالح بن مولي محمّدرضا مشهدي، قواعد علاّمه را به خط خويش نوشته، اين نسخه نزد سيّد‌محمّد‌مهدي صدر است.
وي مي‌افزايد:‌
مجموعه‌اي از رسائل آقا‌رضي قزويني، صاحب «لسان‌الخواص» به خط وي است، كه آن را در سال 1100‌نوشته و‌نزد حاج سيّد‌نصراللّه اخوي در تهران است.19

استادان

از استادان وي، در آغاز تحصيل و فراگيري علوم ديني، شرح‌حال‌نگاران چيزي ننوشته‌اند. نويسنده‌ي روضات‌الجنّات درشرح حال وي مي‌نگارد:
‌او از علماي معاصر محقّق سبزواري (م1090) و علاّمه‌ي مجلسي (م1110) و مولانا فيض كاشاني (م1091) بود و بعيد نيست از شمار شاگردان ملامحسن كاشاني و داراي اجازه از وي باشد، گو اين‌كه اين مطلب درهيچ كتاب يا اجازه‌نامه‌اي نيامده است.20
آيت‌اللّه معرفت معتقد است:
‌يكي از استادان ميرزا محمّد مشهدي، مولي محسن فيض كاشاني، نويسنده‌ي تفسير صافي است؛ از اين‌رو ميرزا محمّد در شيوه‌ي نگارش تفسير خود، متأثر از استاد است. يعني همچون وي از احاديث براي تفسير و توضيح معناي آيات بسيار بهره برده است. گو اين‌كه مرحوم فيض، آراي عقلي و نقلي را به‌هم آميخته است. ‌وي تأويلات عقلي قريب يا بعيد‌المحتملي را همراه با احاديث اهل‌بيت‌(ع) آورده است. اين امر به وضوح در تفسير شاگرد‌(= ميرزا محمّّد مشهدي) مشهود است.21
نويسنده‌ي منتخب‌التواريخ مي‌نويسد:‌
دهم ازعلماي خراسان از شمار عُرفا و صوفيه، جناب شيخ ميرزا محمّد مشهدي طوسي، صاحب تفسير‌«كنزالحقايق و بحر‌الدقايق» ابن مولانا اسماعيل است، كه از شاگردان مرحوم فيض بود، و ما از تاريخ ولادت و وفات و محلّ دفن او چيزي نمي‌دانيم (نقل به مضمون).
البته نويسنده‌ي منتخب‌التواريخ، نام پدر و جدّ ميرزا محمّد، ونيز اسم تفسير وي را به اشتباه ذكر، و فراموش مي‌كند كه در صفحه‌ي 679 گفته است:‌وي درحمله‌ي افاغنه به اصفهان، كشته شد‌و همان‌جا دفن گرديد. البته وي هيچ سند و مدركي براي اثبات اين موضوع ذكر نمي‌كند.
از ديگر استادان ميرزا محمّد، عبدالعلي بن جمعه حويزي (م1053) است. وي نويسنده‌ي تفسير «نورالثقلين» است، كه به طريقه‌ي مأثور (تفسير آيات با احاديث) نوشته شده است.22
سومين استاد وي را، علاّمه‌ي مجلسي ـ‌نويسنده‌ي بحارالانوارـ دانسته‌اند. شيخ عباس قمي مي‌نويسد:
اين عالِم جليل از شاگرادان علاّمه‌ي مجلسي است و علاّمه‌ي مذكور ثناي بليغي از او و از تفسير او نموده و او را اجازه داده است.23
استاد محمّد‌رضا حسيني معتقد است:
بعيد نيست ميرزا محمّد نزد علاّمه‌ي مجلسي رفته باشد، اگر بپذيريم وي به اصفهان رفته وبا علاّمه ارتباط برقرار كرده باشد. مي‌دانيم علاّّمه‌ي مجلسي بر تفسير ميرزا محمّّد در سال 1102 تقريظ نوشته، بسيار مدح و ثناي او را گفته است. اين مطلب ثابت مي‌كند ميرزامحمّّد مدّت‌هاي بسيار با‌علاّمه‌ي مجلسي ارتباط داشته، علاّمه‌ي مجلسي پس از امتحان و آزمايش علمي، وي را ستوده است. از اين رو مي‌توان گفت لااقل وي از 1102 تا 1107 يا 1110 ـ‌كه سال وفات علاّّمه‌ي‌مجلسي است‌ـ با استاد خود (علاّمه‌ي مجلسي) مراوده داشته است.24
سيّد محسن امين 25 و آغا بزرگ تهراني‌26 وي را از جمله‌ي شاگردان علاّّّمه‌ي مجلسي مي‌دانند. شيخ آغا بزرگ مي‌افزايد: وي از علاّمه‌ي مجلسي داراي اجازه‌اي ، به تاريخ 1102، است.27 محقّق نوري مي‌گويد: اين اجازه را همراه با تقريظ علاّمه‌ي مجلسي در تفسير كنزالدقايق ديده ام.28 برخي هم‌چون استاد حسين درگاهي 29 معتقدند وي نه شاگرد و نه داراي اجازه از علامه مجلسي بوده است.
برخي معتقدند ميرزا محمّد مشهدي از محقق سبزواري‌ـ‌صاحب الكفاية في‌الفقه‌ـ‌ نيز صاحب اجازه بوده، گو اين‌كه مدركي در اين‌باره در دست نيست.30
از ديگر معاصران وي مي‌توان از ملاخليل‌ قزويني صاحب شرح عدة الاصول و كافي نام برد.

شاگردان

متأسّفانه در هيچ يك از كتب تراجم، ذكري از شاگردان وي نشده است. آيت‌اللّه معرفت در مقدّمه‌اي كه بر تفسير وي نگاشته است، مي‌نويسد:
مؤلف در شرحي كه بر منظومه اي صرفي نگاشته، مي‌گويد: آن را به فرزندش اسماعيل درس داده است. 31
از اين رو مي توان فهميد وي افزون بر تأليف، به تدريس نيز اشتغال داشته، از جمله شاگردان او، فرزندش بوده است.

تأليفات

ميرزا محمّد مشهدي در حفظ و بالندگي ميراث فرهنگي با به كارگيري توانايي‌هاي علمي خويش نقش ارزنده‌اي داشته است. وي بيشتر تأليفات خود را بين سال‌هاي 1074 تا 1107 نوشته است. آيت‌اللّّه معرفت در اين باره مي‌نويسد:
پس از سال 1102 از وي نوشته‌اي با تعيين تاريخ كتابت نمي يابيم. شايد بتوان گفت ربع پاياني قرن يازدهم، بهترين ايّام زندگي علمي و ثمربخش وي بوده است، ولي بايد دانست دو كتاب «سُلّم الدرجات»‌و «التحفة الحسينيه»‌در زمان شاه حسين صفوي (1107ـ 1135)نگارش شده، بنابراين فهميده مي شود وي پس از 1102 نيز هنوز كتاب نوشته است.32
به هرروي، آثار قلمي وي عبارت‌است از:

1. انجاح المطالب في‌الفوز بالمآرب

اين كتاب شرحي منظوم ـ با صد بيت ـ بر منظومه‌ي بلاغي، محمّد بن محمّد بن محمود، ابوالوليد، محبّ الدين، معروف به ابن شُحْنه‌ي حنفي (م‌815) است. تاريخ نگارش اين ارجوزه‌ي لطيف كه در سلالت نظم و بي‌هيچ گره‌اي است، 29 رمضان 1074 هـ. ق، و در علوم بلاغت، معاني، بيان و بديع است.33‌
نويسنده‌ي امل‌الآمل 34 و روضات‌الجنّات 35 و الفوائد‌الرضوية‌36 از اين كتاب به «نجاح‌المطالب»‌‌ياد كرده اند، كه صحيح نمي باشد.
نسخه اي خطّّي از اين ارجوزه در كتابخانه‌ي آيت اللّّه مرعشي نجفي ـ به شماره‌ي 1587 ـ و دو نسخه‌ي ديگر در كتابخانه‌ي آستان قدس رضوي ـ به شماره‌ي 3985 و 4035‌ـ وجود دارد، كه شيخ‌آغا بزرگ تهراني آن‌ها را ديده است. اين ارجوزه با تحقيق استاد محمّد رضا حسيني و با مقابله‌ي نسخ موجود، در مجله‌ي تراثنا، شماره‌ي 25 به چاپ رسيده است، گو اين‌كه پيش‌تر درضمن مجموعه اي از منظومات مختصر با نام «صراط الجنه» و «عقود الجمان»،‌ در 1300 به چاپ رسيده است. ارجوزه‌ي «صراط الجنّه» در علم كلام و از آنِ مولي علي نقي گنابادي، و منظومه‌ي «عقود الجمان»، الفيه‌اي در معاني و بيان و از آنِ جلال الدين سيوطي است.

2. كاشف الغُمّه في تاريخ الائمّه(ع)

اين كتاب، رساله اي مختصر درباره‌ي تاريخ ائمّه‌ي معصوم(ع) و در بردارنده‌ي يك مقدمه و چهارده مقاله است، كه نگارش آن در شب شانزدهم ربيع الاوّل 1075 به پايان رسيده است. نسخه‌اي از اين كتاب در كتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي‌‌ـ به شماره‌ي 2000 ـ موجود است.37
در اين كتاب، از كتابي ديگر‌ـ نوشته‌ي مؤلف ـ با نام «مراصد العصمة‌و الضلالة»‌نام برده شده است.

3. تبيان سليماني

پيش‌تر گفتيم اين كتاب، تفسيري به زبان فارسي و منقول از روايات اهل بيت(ع) است. جلد اوّل اين تفسير در نيمه‌ي‌رجب 1085 به پايان رسيده و دو جلد از آن در كتابخانه‌ي رضوي مشهدموجود است.
الف) از ابتداي قرآن تا سوره‌ي مائده، به‌خط مؤلف و به‌شماره‌ي 9438؛
ب) از آيه‌ي 95 سوره‌ي توبه تا آيه‌ي 44 سوره‌ي عنكبوت، به‌تاريخ 1111.
اين همان نسخه‌اي است كه گفتيم توسط دختر ميرزا محمّد وقف شده است.
ميرزا محمّد در تفسير كنزالدقايق، ذيل آيه‌ي 71 سوره‌ي بقره، از اين تفسير نام مي‌برد.38

4. رسالة في الوجود

اين رساله به فارسي و در سال 1085 نوشته شده است. شيخ آغا بزرگ تهراني مي‌نويسد:
اين رساله، ردّي برمولي رجب‌علي (م1065 يا 1080) و كتاب وي با نام «اشتراك اللفظي و المعنوي في الوجود»‌است.39

5. ستّه‌ي‌ضروريه

اين كتاب رساله‌ي مختصر به فارسي و درباره‌ي امامت است، كه مؤلف آن را به اسم سلطان حسين صفوي نوشته است. نسخه‌ي خطي اين كتاب در كتابخانه‌ي امام رضا(ع) در مشهد، به شماره‌ي 143 موجود است، ولي اسم كاتب و تاريخ كتابت ندارد و تاريخ وقف آن 1145 هجري است. 40

6. معاد و حشر اجساد

اين كتاب به فارسي و درباره‌ي معاد و حشر ارواح و اجساد و معني ايمان و كفر است.
آغا بزرگ تهراني مي گويد:‌آن را به نام سلطان سليمان صفوي (م1105) تاليف كرده است.41
نسخه اي از اين كتاب در كتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي در 262 صفحه و به شماره‌ي 5673 موجود است‌.42

7. شرح زيارت رجبيه

اين كتاب نيز به فارسي در سال 1087 نوشته شده است. سند اين شرح ـ آن گونه كه مؤلف مي‌گويد‌ـ به شيخ حسين‌بن روح نوبختي، مي رسد.
شيوه‌ي شرح اين زيارت بدين صورت است كه ميرزا محمّد مشهدي در ابتدا اعراب، سپس لغت و پس از آن ترجمه و معنا را ذكر مي كند.43

8. شرح صحيفه‌ي سجاديه

اين كتاب شرح مختصري بر صحيفه بوده، شروع نگارش آن اوّل ماه رمضان 1090 و پايان آن هشتم شوال همان سال ـ و شايد به خط مؤلف ـ است.44

9. الفوائد الشارحة لمشكلات المنظومة الصرفية الموسومة بـ‌‌«الترصيف في نظم التصريف

‌منظومه‌ي صرفي مذكور در پانصد بيت ـ به جز مقدمه و خطبه ـ و از آنِ شيخ عبدالرحمن بن عيسي بن مرشد حنفي، مفتي حرم (م1037)است، كه آن را در سال 1000 سروده است.
ميرزا محمّّد مشهدي اين ارجوزه را به فرزندش (اسماعيل) درس داده ، در روز سه شنبه، پنج جمادي الآخر 1090 شرح آن را ـ نزديك به ده هزار بيت ـ به انجام رسانده است.45در اصطلاح مؤلفان پيشين، هر بيت عبارت از سطري است كه از پنجاه حرف تشكيل مي شود.

10. تحفة الحسينيه

اين كتاب به فارسي و در اعمال و آداب نماز و وصيّت و ادعيه و اذكار است، و به «اعمال السُنّه»‌معروف است. نويسنده‌ي روضات الجنات، نگارش اين كتاب را لطيف و پرفايده مي‌داند.
اين كتاب در زمان شاه حسين صفوي و پس از 1106 نوشته شده است. كتاب حاوي مقدمه، هفت فصل و خاتمه است. 46

11. رساله‌اي در احكام صيد و ذبح

سيّد محسن امين مي‌گويد: اين رساله، كتابي بزرگ و استدلالي و به زبان عربي است،47 ولي شيخ عباس قمي از آن به رساله‌اي (كتابچه‌اي) در احكام صيد و ذبايح ياد مي‌كند.48

12. جواب اعتراضات علماي ماوراء‌النهر علي‌الشيعه

اين كتاب، پاسخ و ردّ شبهات به مذهب تشيّع است.‌49 تمامي آن در «مطلع الشمس» محمّد حسن‌خان مراغي آورده شده است.50

13. سُلّم درجات الجنّه في معرفة فضائل ابي‌الأئمة

اين كتاب درباره‌ي فضايل مولا علي(ع) و به زبان فارسي است و به شاه حسين صفوي اهدا شده است. اين كتاب، ترجمه‌ي چهل حديث و مترتب بر مقدمه‌اي است.51 تاريخ كتابت اين نسخه 1055 است.

14. حاشيه بر تفسير كشّاف زمخشري

مؤلف در آغاز تفسير خود(كنز الدقايق) به اين اثر اشاره مي كند.52

15. حاشيه بر حواشي شيخ بهايي بر تفسير بيضاوي

مؤلف در ابتداي تفسير خود (كنزالدقايق) به اين اثر اشاره مي‌كند.53

16. تفسير كنزالدقايق و بحر الغرائب

اين تفسير بزرگ، حاصل تفاسير اصلي و پيشين شيعي و در نوع خود بي‌نظير است و دربردارنده‌ي‌آراي برتر و اقوال برگزيده است. ترتيب و تبويب اين تفسير به شيوه‌ي مجمع‌البيان طبرسي است و علاّمه‌ي مجلسي اين تفسير را در بر دارنده‌ي خير الأقوال و احسن الآثار مي‌داند و سيّد محسن امين مي‌نويسد:
نسخه‌ي مخطوط و بزرگي از كتاب كنز الدقايق را ديدم كه بر پشت آن آقا‌جمال الدين خوانساري نوشته بود: خداي متعال به فضل كامل خويش تأييد كند جناب مولي عالمِ عارفِ نورانيِ فاضل، مجمع فضايل نيكو، جامع جوامع علوم و حِكَم، عالم معالم تنزيل و انوار آن، عارفِ معارف تأويل واسرار آن، حلاّل هر شبهه‌ي عارض، كشّاف هر مسأله‌ي دقيق و غامض را، كه بازبانه‌ي طبع سوزانش خارهاي شك و شبهات را سوزانده وبا ذهنِ نقّادش احكام شرعي مستفاد از آيات وروايات را نقد كرده است؛ مقصودم از اين شخص، مكرَّم به كرامت خداوندِ احدِ صمد، مولانا ميرزا‌محمّد است.‌خداوند در هر بابي او را ياري كند و به او ثواب جزيل دهد.
اين تقريظ در ماه محرم 1107 نوشته شده است… علاّمه‌ي مجلسي در ياد داشتي نويسنده‌ي اين تفسير را فاضلي كامل، محققي ژرف‌انديش، فهمنده‌ي معاني دقيق و بيرون آورنده‌ي جواهر حقايق به وسيله‌ي رأي صائب مي‌داند و مي‌نويسد: فلقد أحسن و أتقن و أفاد و أجاد و فَسَّر الآيات البيّنات بالآثار المرويّة عن الأئمّه الأطياب. فامْتاز مِن القشر اللباب و جمع بين السنّة و‌الكتاب و بذل جهده في اسْتخراج ما تعلق بذلك من الأخبار و ضمّ إليها لطائف المعاني و الأسرار.
و نيز مي‌افزايد:‌
از يادداشتي كه دو تن از شخصيت‌هاي بزرگ بر اين تفسير نوشته‌اند، ارزش و جايگاه رفيع آن شناخته مي‌شود، كه چگونه محققانه ودقيق و باگِردآوري آرا و اقوال نگاشته شده است، هم‌چنان كه بزرگ‌منشي مؤلف و موقعيت عالي او در علم و ادب و فضيلت فهميده مي‌شود. اگر ما به تفسير مراجعه كنيم، به همين نتيجه مي‌رسيم. نويسنده ـ‌رحمه اللّّه‌ـ به كتب اصلي تفسير و حديث و نيز كتاب‌هاي ادبي و بيان مراجعه كرده، با فهم دقيق وپژوهش محققانه‌ي خويش و با دانش ادبي و لغوي و فقهي و تفسيري و حديثي و كلامي و فلسفي خويش، آرا و گفته‌ها را به دست آورده و نقل كرده است، و اين مصداق آيه‌ي الّّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه(زمر،18/39)‌است.54
شيخ آغا بزرگ تهراني درباره‌ي اين تفسير مي‌نويسد:
اين تفسير ـ‌همانند تفسير نورالثقلين‌ـ بسنده به آن‌چه از اهل بيت(ع) رسيده، كرده است، ولي ازبرخي جهات برتر از تفسير نور الثقلين است، زيرا سند احاديث را ذكر كرده، ربط آيات و اِعراب را بيان نموده است. گويا اين تفسير برگرفته از نور‌الثقلين است، ولي مطالبي زيادتر از آن دارد؛ از اين رو بزرگ‌تر از نور الثقلين است و گاه آرايي مخالف با آن دارد.55
محقق نوري عقيده دارد:
اين تفسير از بهترين و كامل‌ترين و سودمندترين تفاسير است.56
آيت اللّه معرفت معتقد است:
اين تفسير جامع و كامل و بي‌نياز كننده از ديگر تفسيرهاست.57
شيخ عباس قمي مي‌گويد:
اين تفسير، احسن تفاسير و اجمع و اتم از همه است وانفع است از تفسير صافي و نورالثقلين.58
نويسنده‌ي روضات الجنات درباره‌ي اين تفسير مي‌نويسد:
ميرزا محمّّد كتاب بزرگي در تفسير دارد كه از احاديث اهل بيت عصمت استفاده كرده است. هيچ كس پيش از او مانند چنين تفسيري را ننوشته است. اين تفسير برتر ازتفسير نورالثقلين است، زيرا سند احاديث و سخنان پس ازآيات را ذكر كرده، مشكلات الفاظ آيات و اعراب را تبيين نموده است. وي به بيان لغت و قرائات نيز پرداخته است.59
خود نويسنده (ميرزا محمّد مشهدي) در مقدمه‌ي تفسير مي‌نويسد:
اولين چيزي كه عمر خود را صرف آن كردم… علم تفسير بود، كه رئيس علوم ديني است… پيش از اين حواشي بر تفسير مشهور علاّّمه‌ي زمخشري، سپس بر حاشيه‌ي علاّمه بهاءالدين عاملي نوشته بودم… ولي به فكرم رسيد تفسيري بنگارم كه در بردارنده‌ي دقايق اسرار تنزيل و نكات بكْر تأويل، همراه با نقل روايات و تأويلات ائمه اطهار(ع) باشد، قصد اين است كه پس از اتمام اين تفسير، آن را «كنزالدقايق و بحر الغرائب [گنجينه‌ي نكات دقيق و درياي شگفتي‌ها] بنامم، تا عنوان آن با محتوايش مطابقت داشته باشد.60
اين تفسير جامع و كبير و در رشته‌ي خود بي‌نظير، و در بردارنده‌ي احاديث معصومان درباره‌ي هر‌آيه، قرائات مختلف و شأن نزول آيات و اعراب آن بوده، نيز همراه با توضيح لغات مشكل و دقايق ادبي است. هم‌چنان كه آراي فلسفي و عرفاني درباره‌ي آيات را در بر دارد و تفاسير نادر را نقل نكرده است.(نقل به‌مضمون)61
اين تفسير بين سال‌هاي 1094ـ 1103 و به زبان عربي در چهار مجلّد قطورنوشته شده است.اين تفسير در برخي منابع با نام «كنز‌الحقايق و بحر الغرائب» 62 و «كنز الغرائب و بحر الدقايق»‌63 و «كنز العرفان» 64 و سرانجام «كنز الدقايق و بحر الغرائب البطائق» آمده است.65
استاد محمّد رضا جلالي در توضيح نام اخير مي‌گويد:
كلمه «البطائق» معنايي ندارد و احتمالاً «ليطابق» است كه در مقدمه‌ي مؤلف وجود دارد.
وي مي‌افزايد:
امّا اين‌كه گفته‌اند اين تفسير، بهترين تفسير است، زيرا احاديث آن مستند است، بايد گفت در سراسر تفسير چنين چيزي وجود ندارد و بسياري از احاديث موجود در اين تفسير، مرسَل يا سند آن حذف شده است. در مقاسيه‌ي با اين امر (ذكر سند روايات) تفسير «البرهان» بحراني بهتر مي‌نمايد،افزون بر آن بحراني در حديث متخصص بوده، در آن زمينه تأليفات بسياري دارد.66
استاد حسين درگاهي ـ‌محقق تفسير مذكور‌ـ مي‌گويد:
آنچه كه او در اين تفسير گفته و آورده ـ به تفكيك مباحث ـ از قرار ذيل است:
1. قرائت؛
2. وجوه اِعراب الفاظ و جملات؛
3. ساير بحث‌هاي صرفي و نحوي و معاني و بياني، به مقدار ضرورت مقام؛
4. ربط الفاظ و آيات به يكديگر؛
5. نقل و نقد اقوال ديگران در زمينه‌ي مباحث خود مفسّر؛
6.نشان دادن صحّت بعضي از آن اقوال در موافقت آن قول با روايات وارده از ناحيه‌ي مقدسه‌ي معصومان؛
7. بحث مستوفي در شناخت لغات و الفاظ و مفردات؛ او بعضاً در اين زمينه مطالبي را گوشزد مي‌كند كه نشان دهنده‌ي صاحب نظر بودن او در واژه‌شناسي و مشي وي در آن است، مثل عدم تغيير معناي كلمه‌ي جامد، با به هم ريختن حروف آن.
8. نقل روايات وارده در ذيل آيات.
در بحث‌هاي ادبي بيش‌ترين استفاده را از «انوار التنزيل» بيضاوي مي‌كند و سپس از تفاسير ديگري مانند كشّّاف و مجمع‌البيان، ولي در اين استفاده، به نقل تنها قناعت نكرده،بلكه آنها را بسط و تفصيل داده و يا تكميل و پخته‌تر مي‌كند، و بعضاً نيز نظريات آنها را نپذيرفته و دست به نقد آنها مي‌زند.
ديگر اين‌كه مفسّر ـ‌بعضاً‌ـ در‌تكميل مطالب‌خود،‌نقلي از اقوال صوفيه مي‌كند، اما با عباراتي كه دائر بر اعتقاد او به بطلان آنهاست، از آنها مي‌گذرد، گويا كه بطلان اعتقادات آنان را واضح‌تر از آن مي‌داند كه نيازي به بررسي داشته باشد، ولي با اين همه او اقوالي را از بعضي فضلا ـ‌به تعبير خودش‌ـ نقل مي‌كند كه در آن ذوق عرفاني اصطلاحي به روشني پيداست.
در قسمت روايات، حق همان است كه صاحب روضات و صاحب الذريعه فرموده‌اند: آنچه كه در تفسير نورالثقلين آمده، در اين تفسير نيز هست، به اضافه‌ي اسانيد آن روايات. در ضمن در نور‌الثقلين از تفسيري مانند «شرح الآيات الباهره» نقل نشده، ولي مفسّّر ما اين استفاده را از آن تفسير برده است.
ظنّ قوي نگارنده بر آن است كه مفسّر بعد از اتمام ربع اوّل تفسير خود، آن را عمدتاً با استفاده از تفسير نورالثقلين و تفسير «تأويل الآيات الباهره» تكميل كرده است. 67
اين تفسير توسط انتشارات جامعه‌ي مدرسين در سال 1406 هـ.ق و بار ديگر توسط وزارت ارشاد در همان سال به چاپ رسيده است.

17.شرح شواهد ابن الناظم

در پايان بايد يادآور شد ميرزا محمّّد مشهدي در پانزدهم رمضان 1087 شرح شواهد ابن الناظم را تصحيح كرده است.68

مشي اعتقادي ميرزا محمّد

استاد حسين درگاهي در اين باره مي‌نويسد:
توجّهي به آثارش، شايد كمكي به تفصيل يافتن اين اجمال بكند كه : إنّ آثارنا تدلّ علينا، و به اين ترتيب،‌مشي و مشرب اعتقادي و فكري و ذوقي و مهارت‌هاي علمي او را نمايان‌تر مي‌كند:

‌[پيروي از ائمه معصوم‌(ع)]

يكي از آثار او‌ «سته‌ي ضروريه» است. وي در مقدمه‌ي رابعه [چهارم] آن مي‌گويد:
پس لازم باشد بر هركسي كه آن قدر سعي نمايد كه كتاب خدا و احاديث رسول و ائمه را تتبع نمايد، به قدري كه علم به كيفيت عمل از كلام ايشان حاصل نمايد.
در مقدمه‌ي خامسه‌مي‌گويد:
از تقرير سابق معلوم شد كه بر هر مكلّف لازم است كه سعي نمايد قول خدا و رسول را بفهمد و به آن عمل كند و تقليد غير معصوم نكند و اگر سعي نكند، مؤاخذ خواهد شد و اعمال او باطل خواهد بود.

[ناسازگاري با صوفيان]

او اگرچه اديب است و طبعاً اهل ذوق، ولي با اين همه متناسب با مشرب اعتقادي خاصي كه در دو بند اخير نشانه‌هاي آن گذشت، سر سازگاري با صوفيه را ندارد. در تفسير آيه‌ي شريفه‌ي اهدنا الصراط المستقيم(فاتحه،1/6) بعد از نقل قولي از صوفيه مي‌گويد:
و لا يخفي عليك أنّ هذا و ما سبق مِن التأويل و ما سيأتي منه مبني علي ما ذهب اليه الصوفية مِن الأصول الفاسدة و الغرض مِن نقله الإطلاع علي إفساده؛ برتو مخفي نماند كه اين مطلب و تأويل پيشين و آن‌چه خواهد آمد، مبني بر مذهب صوفيه و اصول فاسد آنان است. هدف از نقل اين مطلب، آگاهي از فساد آن است.
در تفسير آيه‌ي شريفه‌ي ومِن الناس مَن يقول آمنّا… (بقره،2/8) باز بعد ازنقل قولي از آن‌ها مي‌گويد:
والغرض مِن أمثال هذه المباحث الإطلاع علي الآراء الكاسدة و الأهواء المضلّة فإنّ الحق يعُرف بضده؛ هدف از امثال اين مباحث، اطلاع بر آراي فرومايه و هواهاي گمراه كننده است، زيرا كه حق با ضدّش شناخته مي‌شود.69

[پيروي از شيوه‌ي علماي شيعه]

وي در ديباچه‌ي جزء اوّل تفسير روايي فارسي خود (تبيان سليماني) مي‌نگارند:
امّا بعد، اين فقير حقير كثير التقصير، احقر عباد‌اللّّه القدير، ميرزا محمّدبن رضا القمي ـ‌أحسن اللّّه أحوالهما‌ـ چون مدّتي بود كه در خاطر داشت تفسيري به زبان فارسي كه موافق احاديث ائمه(ع) و طُرُق علماي شيعه رضوان‌اللّّه عليهم بوده باشد، در سمط تحرير و سلك تقرير منتظم سازد… 70

[سعي در آگاه كردن مردم]

وي در مقدمه‌ي نسخه‌ي خطي «سته‌ي ضروريه» مي‌نويسد:
اما بعد چنين گويد فقير حقير ميرزا محمّدبن القمي اصلاً، المشهدي مولداً و مسكناً كه: اين چند مسأله است كه به اعتقاد فقير مبناي ايمان است و به گوش خاص و عام رسانيد آن لازم … آن مسائل رابه زبان فارسي كرد كه همه كس بفهمند. بيان نمود، تا مواليان اميرالمؤمنين منتفع گردند و ثواب آن به روزگار فرخند‌ه‌ي آثار آن نامدار [شاه سلطان حسين صفوي] عايد شود، و آن بيان مشتمل است بر شش مقدمه، كه در هر مقدمه بيان شده امري كه مبناي بسياري از قواعد دين است و ضرور[ي] است كه هر مكلّف او را بداند. و از اين جهت به رساله‌ي «ستّه‌ي ضروريه» مسمي گرديد. و اللّّه الموفق و المعين.71

نظر علما درباره ميرزا محمّد مشهدي

بهتر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آيد در حديث ديگران
اگر به كلمات و عبارات شرح حال نگاران و علما و مشاهير شيعه درباره‌ي ميرزا محمّّد مشهدي نظر كنيم، درمي‌يابيم وي از جايگاهي رفيع و موقعيّتي نيكو نزد همگان برخوردار است.
پيش‌تر با برخي از اين نظريات آشنا شديم. اينك به‌طرح ديدگاه بعضي ديگر از نام‌وران اسلامي مي‌پردازيم:
نويسنده‌ي روضات الجنات درباره‌ي وي مي‌گويد:
فاضل محدّث متبحر ثقه‌ي جليل امامي مولي ميرزا محمّد.72
[وي مي‌افزايد]:
او [ميرزا محمّد] فاضل، عالم، عامِل، جامع، اديب، محدّث، فقيه، مفسّر، آگاه، موثّق و مورد احترام بود.73
محقق نوري ـ‌نويسنده الفيض القدسي‌ـ مي‌نويسد:
عالم جليل، مفسّر دانا، متبحر فاضل و بسيار آگاه، بر پشت تفسير وي مدح بسيار و ثناي بليغي از علاّمه‌ي مجلسي درباره‌ي وي و تفسيرش ديدم.74
نويسنده‌ي ريحانة الادب معتقد است:
او عالمي عامل و جامع و اديب و فاضل و بارع و فقيه و مفسّر و محدّث مورد اطمينان و از اعاظم علماي زمان مجلسي و محقق سبزواري (م1090) و فيض كاشاني (م 1091) بود.75 شيخ محمّّدبن الحسن الحرالعاملي، نويسنده‌ي امل الآمل در مورد او مي‌نويسد: مولانا ميرزا محمّد فاضل معاصر.(نقل به‌مضمون).76
شيخ عباس قمي، نويسنده‌ي فوائد رضويه در احوال علماي مذهب جعفريه، درباره‌ي وي مي‌گويد:
عالم جليل و مفسّر نبيل و محدّث كامل و متبحر فاضل، كشاف دقايق المعاني بفكره الثاقب و نقاد جواهر الحقايق برأيه الصائب.(نقل به‌مضمون).77
استاد حسين درگاهي در بيان توانايي‌هاي علمي وي مي‌نويسد:
… تعدادي از آثار او را تصنيفات ادبي تشكيل مي‌دهند و حاشيه‌هاي او بر كشّاف و حاشيه‌ي‌شيخ‌بهايي بر تفسير بيضاوي وخصوصاً مباحث ادبي تفسير حاضر [كنز الدقايق] يد طولاي او را در ادبيات نشان مي‌دهد. … عمدتاً مجموع آثار او در دو حوزه‌ي ادبي و روايي قرار دارند و اوج اين تركيب در او، در بزرگ‌ترين اثر او يعني همين تفسير بروز كرده است.78

وفات

وفات ميرزا محمّد مشهدي پس از 1107 است، زيرا مي‌دانيم در همين سال محقق خوانساري، تقريظ خود را بر تفسير ميرزا محمّد نوشته است. 79
برخي گفته‌اند: ميرزا محمّد پس‌از حمله‌ي افاغنه در سال 1135 به اصفهان از دنيا رفته، و‌همان جا دفن شده است.
خراساني مي‌گويد:
از جمله علماي خراسان كه در اصفهان مدفون است، محمّدبن محمّدرضا قمي، صاحب تفسير كنز الدقايق است.80
استاد محمّدرضا حسيني در اين‌باره مي‌افزايد:
به نظرمي رسد ميرزا محمّد مشهدي، پس از اتمام نگارش تفسير كنز‌الدقايق به اصفهان رفته و تفسير خويش را با خود برده، تا آن را بر علما عرضه كند. از جمله‌ي علما، علاّمه‌ي مجلسي بودكه در 1102 بر اين تفسير، تقريظ نوشت. هم‌چنين آقا جمال الدين خوانساري در 1107 بر اين تفسير، تقريظ نوشت. ميرزا محمّّد مشهدي پس از اين سال‌ها در اصفهان ماند و گويا با سلطان سليمان (م1105) و پس از او سلطان حسين صفوي (1106ـ 1135) ارتباط برقرار كرد و برخي از تأليفات خود را به آن دو اهدا نمود؛ از اين رو بعيد نيست وي تا زمان حمله‌ي افاغنه (1135) در اصفهان مانده، و در همان واقعه به قتل رسيده باشد.81

پاورقيها:

1.محمّد هادي معرفت،‌مقدّمه‌ي تفسير كنزالدّقايق/16، قم:انتشارات اسلامي ‌جامعه‌ي مدرسين،1407.
2. تراثنا، ش25 . در‌ نگارش اين مقاله ، از نگاشته استاد جلالي حسيني بهره ي بسيار برده‌ايم.(شكراللّه سعيد) .
3.مقدّمه‌ي كتاب انجاح‌المطالب و نيز كاشف الغمّه و كنزالدّّّقايق.
4. سيّد‌محسن امين، اعيان‌الشيعه ، 9/408،به‌نقل از استاد محمّدرضا جلالي در مجلّه‌ي تراتثا، ش25.
5.كنزالدّقايق/160.
6. ستّه ضروريه، نسخه‌ي آستان قدس رضوي، ش143.
7.اعيان‌الشيعه،9/408.
8.شيخ آغاز بزرگ تهراني ،كواكب‌المنتثرة/194‌و‌208،به نقل از تراثنا ، ش 25/133.
9.شيخ حرّعاملي امل‌الآمل،2/272‌و فو ائد‌الرضويه/534.
10.شيخ عباس قمي،فوائد‌الرضويه/618.
11.رياض‌العلماء،4/145‌؛ روضات‌الجنات،4/319.
12.مصفّي‌المقال/179.
13.تراثنا،ش25/126.
14.فهرست كتابخانه‌ي ملك تهران،5/177ـ 178؛به نقل از تراثنا،ش25.
15.الكواكب‌المنتثره/86.
16.همان/8 .
17.تراثنا،ش25/130 .
18.همان.
19.الكواكب‌المنتثره/115‌.
20.روضات‌الجنات ،7/111.
21.مقدّمه‌ي تفسير كنز‌الدّقايق/10،قم: انتشارات جامعه‌ي مدرسين حوزه‌ي علميه‌ي قم.
22.همان.
23.فوائدالرضويه/618.
24.تراثنا،ش25/137‌.
25.اعيان‌الشيعه،9/408.
26.آغا بزرگ تهراني الذريعه،18/152‌.
27. همان،23/136.
28.مجلسي،بحارالانوار،102/100.
29.مقدّّمه‌ي تفسير كنزالدقايق، چاپ وزارت ارشاد.
30.تراثنا،ش25/137.
31.مقدّمه‌ي تفسير كنزالدّّقائق/16.
32.هما ن.
33.الذريعه،2/364 ‌و‌23/137.
34.امل‌الآمل،2/272.
35.روضات‌الجنات،7/111.
36.الفوائد‌الرضويه/618.
37. فهرست كتابخانه‌ي مجلس،9/704.
38.تراثنا،ش25‌/146.
39.الذريعه‌،2/174‌و‌25/40.
40.فهرست كتب خطي كتابخانه‌ي مركزي آستان قدس رضوي، شماره‌ي 1365؛ الكواكب‌المنتثره/208.
41.الذريعه،21/174.
42.تراثنا، ش25/154.
43.الذريعه،13/307.
44.همان/356.
45.همان،16/343‌؛‌13/145‌و 4/169.
46.الكواكب‌المنتثره/208‌.
47.اعيان‌الشيعه،9/407.
48.فوائدالرضويه/618‌.
49.ريحانة‌الادب،5/320.
50.الذريعة،5/175.
51.همان،12/220؛الكواكب المنتثره/208.
52.الذريعة،6/46.
53.اعيان‌الشيعه،9/408‌.
54.همان.
55.الذريعه،18/152.
56.بحارالانوار،102/100.
57.مقدّمه‌ي تفسير كنزالدّقايق/12.
58.فوائد‌رضويه/618‌
59.روضات‌الجنات،7/110.
60.مقدمه‌ي‌تفسير كنزالدّقايق/20،قم:انتشارات اسلامي.
61.ريحانة‌الادب،5/320.
62.منتخب‌التواريخ/641 ‌و679.
63.نسخه‌ي خطي شماره 9439 كتابخانه‌ي آستان قدس رضوي.
64.ايضاح‌المكنون، 2/385‌
64.مقدّّمه‌ي بحار الانوار، 1/28.
65.تراتثا، ش25/152.
66.تراتثا، ش25/135؛الكواكب‌المنتثره/169.
67.مقدّمه‌ي تفسير كنزالعرفان/37‌ـ‌‌38، تهران:‌وزارت ارشاد.
68.مقدّمه‌ي تفسير كنزالدقايق/24.
69.نسخه‌ي خطي شماره 9438‌و‌9439آستان قدس رضوي.
70.شماره‌ي 143 كتابخانه‌ي آستان قدس رضوي.
71.روضات‌الجنات،4/14‌.
72.همان،7/110.
73.بحارالانوار،102/100‌.
74.ريحانة‌‌الادب،5/320.
75.امل‌الآمل،272‌.
76.فوائد‌رضويه/618.
77.مقدمه‌ي تفسير كنزالدقايق/24‌.
78.تراثنا،ش25/135.
79.فهرست كتابخانه‌ي مشكاة،1/183.
80.خراساني، منتخب‌التواريخ/679.
81.تراثنا،ش25/137.

مقالات مشابه

تحلیلی انتقادی از دیدگاه ذهبی پیرامون «تفسیر به رأی»

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, کیوان احسانی, لیلا قنبری

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

تبیین دیدگاه علم دینی آیت‌الله جوادی آملی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهسیدحمید جزائری, عبدالباسط سعدالل

روش شناسى تفسير ميرزا لطفعلى مجتهد تبريزى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهحسن بشارتی‌راد

مباني و اركان جامعيت قرآن در انديشه امام خميني رحمه الله

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سیدمحمدتقی موسوی کراماتی